همیشه بعد خوندن پستای بقیه یادم میاد چیزی واسه نوشتن دارم :)) مثل همین پست :دی

اصولا برای شاد شدن و حس خوب داشتن حتی با چیزای کوچیک من فکر میکنم باید کودک درون آدم فعال باشه.مثلا من هنوزم اگه برم اسباب بازی فروشی اسباب بازی بخرم واقعا خیلی خوشحال میشم یا مثلا کارتون نگاه کردن رو به فیلم نگاه کردن رو ترجیح میدم.قربونش برم،بچه درونمو اجازه ندادم بزرگ شه ^_^

زمانی که بچه بودم عادت داشتم روی مرغ و خروس هایی که مامانم داشت اسم بذارم.یه خروس داشتم اسمش هوشنگ بود،هیچ خروسی دیگه بعد هوشنگ اون ابهت رو نداشتن :))) (هوشنگ ۲ و ۳ هم داشتم اما هیچکدوم مثل اجدادشون اون ابهت مورد نظر رو نداشتن :/) یکی داشتم به اسم تیمور و یکی هم به اسم بیژن.اما یکی داشتم واقعا دوسش داشتم،اسمش پیس پیس بود و دست آموز خودم بود.هر وقت میگرفتمش وقتی دستشویی داشت بهم میفهموند و تو بغلم خرابکاری نمیکرد :)) آخرشم انقد داد و فریاد میکرد بابام سرشو برید :))) (زبان سرخ،سر سبز میدهد برباد -_- ). هنوزم دوس دارم وقتی یه مرغ میگیرم بغلش کنم :)) (گاهی یه آوازایی میخونن که آدم واقعا کیف میکنه.این با صدای بعد از تخم گذاشتن فرق داره)

من این کودک درونو دوس دارم.اجازه میده هنوز کودکی کنم.


پ.ن: اگه اسم کسی هوشنگ و بیژن و تیموره من واقعا عذر میخوام.این اسم از دوران کودکی گرفته شده.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها